وقتی همه اش دروغ می گی ! من چی رو باور بکنم؟
بذار برم به حال خود یه فکر بهتر بکنم
با دفتر خا طره هام میشه هزار تا قصه ساخت
اگه یه فکری واسه ی صفحه ی آخر بکنم
سه چار تا جمله ی قشنگ کاشکی منم بلد بودم
چیکار کنم نمی تونم دروغ و از بر بکنم
خستگیای جسممو یه حب خواب در می کنه
خستگیای روحم و با چه کسی در بکنم؟
گلیکه پس فرستادی داره تو دستم میمیره
حیف که نمی ذاره دلم ـ این گل و خنجر بکنم
من واسه ی دیدن تو این همه راه و اومدم
کاری نکن برم دیگه با همه چی قهر بکنم
اون روزا نوبت تو بود ٬ این روزا نوبت منه
که بی وفا بشم دیگه ـ این و به اون در بکنم
دلم هوای چیدن یه میوه ی نچیده داشت
حیف که لبای تو نذاشت مزه شو نو بر بکنم